مطالعه در رویکرد اکو کوچینگ – بخش چهارم کتاب تسلط بر چرخه بازار

این مطلب رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید

 چرخه نگرش به ریسک

اکو کوچ حرفه ای، فردی کوشا، دیرباور و همواره دارای ریسک پذیری مناسب است؛ با این حال مترصد فرصت های کسب بازده بالقوه ی بالاتر از سطح ریسک پذیرفته شده است.

یک روش تعریف سرمایه گذاری، پذیرش ریسک با هدف کسب سود است.

آز آنجایی که سرمایه گذاری مساله پرداختن به آینده است؛ اما، آینده دانستنی نیست. بنابراین ریسک سرمایه گذاری از همین امر ناشی می شود. اگر رویداد های آتی قابل پیش بینی بودند، سرمایه گذاری ساده و سودآور می شد.

این واقعیت که رویدادها پیش بینی پذیر نیستند، مفهوم ریسک را معرفی می کند.

چون ریسک، به مفهوم عدم قطعیت درمورد تحولات آتی و امکان خروجی های نامطلوب می پردازد، منبع اصلی چالش های سرمایه گذاری به شمار می رود و مشخصه بارز سرمایه گذار برتر در توانایی او برای درک، ارزیابی و برخورد با ریسک نهفته است و عاملی ضروری برای موفقیت در سرمایه گذاری محسوب می شود.

دیدگاه اکو کوچ حرفه ای مبنی بر اینکه ریسک، مهره اصلی در سرمایه گذاری است، سبب می شود نتیجه بگیرم که در هر مقطع زمانی، دیدگاه عمومی و رفتار جمعی سرمایه گذاران نسبت به ریسک، در شکل دادن به محیط سرمایه گذاری اهمیت بسیار می یابد و وضعیت محیط نیز در تعیین نحوه رفتار سرمایه گذاری بر اساس ریسک موجود در آن مقطع زمانی نقش کلیدی ایفا می کند.

یک تعبیر غلط وجود دارد که می گوید دارایی های پر ریسک تر، بازدهی بالاتری ایجاد می کنند و در نتیجه اگر می خواهید پول بیشتری به دست آورید، باید ریسک بیشتری را بپذیرید؛ این رابطه نمی تواند درست باشد، چون اگر دارایی های پر ریسک تر می توانستند بازدهی های بالاتری ایجاد کنند، آن وقت طبق تعریف، اصلا پرریسک تر محسوب نمی شدند.

در واقع سرمایه گذاری هایی که پرریسک تر به نظر می رسند، ظاهرا بازدهی های بالاتری را وعده می دهند. در غیر اینصورت هیچ کس اقدام به چنین سرمایه گذاری هایی نمی کرد.

بیشتر افراد بازدهی قطعی هفت درصد را به بازدهی ممکن هفت درصد ترجیح می دهند. به عبارت دیگر، بیشتر افراد ریسک گریز هستند. این همان فرضیه بنیادینی است که زیربنای رشته مالی (مکتب شیکاگو) را تشکیل می دهد.

ریسک گریزی یعنی بیزاری گسترده افراد از ریسک و این همان یکی از دلایل اصلی بازدهی بالاتر اوراق خزانه بلندمدت در مقایسه با اوراق خزانه مشابه کوتاه مدت است. چونکه افراد به طور طبیعی از ریسک بیزارند، این انتظار کاملا منطقی است که اگر قرار باشد سرمایه گذاران ریسک را بپذیرند، باید با امکان دستیابی به پاداش افزوده تشویق شوند.

ریسک گریزی، عنصری ضروری در سرمایه گذاری است. زیان گریزی افراد باعث می شود انها بازار را رصد کنند و با توجه به ریسک پذیری شان:

  • با احتیاط به سرمایه گذاری ورود می کنند.
  • هنگام بررسی سرمایه گذاری ها، به خصوص سرمایه گذاری های پر ریسک، تحلیل دقیقی انجام می دهند.
  • در تحلیل های خود، از مفروضات محافظه کارانه و تردید مناسب استفاده می کنند.
  • حاشیه ایمنی بالاتری را برای سرمایه گذاری های پرریسک مطالبه می کنند.
  • در صورتی که قرار باشد سرمایه گذاری های پر ریسک انجام دهند بر صرف ریسک منطقی پافشاری می کنند.
  • از سرمایه گذاری در معاملاتی که توجیه ندارند، خودداری می کنند.

به طور خلاصه ریسک گریزی عنصر اصلی تداوم ایمن و معقول بازارها است.

سطح کلی بازدهی متناسب با ریسک و نیز اندازه تفاضلی بازدهی مورد انتظار یا همان (صرف ریسک) را تبیین می کند که بابت پذیرش ریسک تفاضلی انتظار می رود در دنیای منطقی نتایج زیر بدست بیاید:

  • سرمایه گذاری هایی که پر ریسک تر می نمایند، به نحوی قیمت گذاری می شوند که به نظر برسد بازدهی بالاتر را ارائه می کنند.
  • افزایش بازدهی به ازای هر واحد ریسک تفاضلی، منطقی و مناسب خواهد بود.
  • افزایش در بازدهی مورد انتظار به طور کلی، پیوسته با ریسک تفاضلی متناسب می باشد.

اگر سرمایه گذاران همیشه بازدهی خود را فقط در ازای افزایش میزان ریسکی که می پذیرند افزایش دهند، اعمال آنها باعث می شود که بازار های کارا شکل بگیرند. جایی که هیچ سرمایه گذاری نمی تواند بازدهی تعدیلی با ریسک بالاتر از دیگری به دست بیاورد.

وقتی رویداد های مثبت رخ می دهند و سرمستی و طمع رشد می کنند ، سرمایه گذاران در مقایسه با حالت معمول و آنچه شرایط ایجاب می کند، ریسک گریزی کمتری پیدا می کنند و :

  • چرا که سرمایه گذاران نسبت به محیط احساس بهتری دارند و نسبت به نتایج محتمل، خوش بین تر هستند. در نتیجه میزان احتیاط آنها در فرایند سرمایه گذاری کاهش می یابد.
  • از آنجایی که آنها دیگر سرمایه گذاری را پرریسک نمی دانند، نیازی به انجام تحلیل های موشکافانه حس نمی کنند.
  • آنها تمایل دارند مفروضات سخاوتمندانه تری بسازند
  • مایلند به حاشیه ایمنی کمتر اکتفا کنند
  • ریسک را کمتر نگران کننده می دانند.

به همین دلیل ضعیف ترین تامین مالی ها در پررونق ترین اقتصاد ها و بازارهای مالی انجام می شود. در این دوران افراد خوش بین تر می شوند، احتیاط را کنار می گذارند و به صرف ریسک های ناچیز بابت سرمایه گذاری های پرریسک می پردازند. در نتیجه سرمایه گذاری های نامعقول در دوران خوب بیش از دوران بد انجام می شود.

از نظر دیدگاه اکو کوچ مخلص کلام این است که بزرگترین منبع ریسک سرمایه گذاری این باور است که ریسک اصلا وجود ندارد. ریسک پذیری گسترده یا آرامش خاطر بسیار زیاد سرمایه گذاران درمورد ریسک بهترین منادی سقوط های پیش روی بازارها است.

ریسک سرمایه گذاری زمانی به وجود می آید که قیمت های دارایی در نتیجه مفروضات جدید و مسخ کننده سرمایه گذاری، به قدری رشد کرده باشند که نتوان آنها را بر مبنای عوامل بنیادی توجیه کرد و سبب ارزشگذاری های غیرمنطقی و افراطی شده باشند. و چنین قیمت هایی چه زمانی تحقق می یابند؟ وقتی ریسک گریزی و احتیاط از بین می روند و ریسک پذیری و خوش بینی غالب می شوند. این وضعیت بزرگترین دشمن سرمایه گذار است.

وقتی ترس فراگیر جایگزین سطح بالای اطمینان می شود، ریسک گریزی افراطی جای ریسک پذیری غیرواقع بینانه را می گیرد و این همان حادثه ای است که در اواخر سال 2008، پس از ورشکستگی لیمن برادرز رخ داد. فروشندگان برای فروش فوری سهام خود ازدحام کردند. خریداران به حاشیه رانده شدند و قیمت های دارایی سقوط کرده و نقدشوندگی بازار به صفر رسید. تمام این موارد از جایگزینی ریسک پذیری زیاد با ریسک گریزی زیاد حاصل شدند و به ترس بیشتر، ریسک گریزی بیشتر، رویداد های منفی بیشتر و وحشت گسترده تر کمک کردند.

در دوران منفی گرایی شدید، ریسک گریزی مبالغه آمیز به احتمال زیاد منجر به رسیدن قیمت ها به کف قیمتی می شود؛ زیان بیشتر بسیار بعید است و در نتیجه، ریسک زیان به حداقل رسیده است.همانطور که قبلا اشاره شد، خطرناک ترین باور جهان این است که اعتقاد داشته باشید هیچ ریسکی وجود ندارد. به همین ترتیب ، امن ترین و ارزشمندترین دوران خرید معمولا زمانی فرا می رسد که همه متقاعد شده اند دیگر امیدی وجود ندارد.

در این فصل مطالعه کردیم: درک اینکه اکو کوچ ها چگونه به ریسک می نگرند و با آن مواجه می شوند، احتمالا مهم ترین مساله ای است که باید در جهت فهم آن تلاش کرد. به طور خلاصه ریسک پذیری مازاد به خطر منجر می شود. و نوسان به سمت ریسک گریزی مازاد، بازارها را دچار رکود کرده و فرصت های عالی خرید را ایجاد می کند.

چون سرمایه گذاران منطقی و اکو کوچ ها در اقلیت هستند، مجموع سرمایه گذاران در نگرش به ریسک یا سایر جوانب روانشناسی یا احساسی خود که منجر به حرکات چرخه یا نوسان آونگ می شوند، به ندرت به تعادل دست می یابند. آنها به ایجاد تعادل سالم میان ریسک گریزی که آنها را به احتیاط سوق می دهد و ریسک پذیری که آنها را بر می انگیزد، تمایلی نشان نمی دهند. همین مقوله درمورد ترس و طمع، تردید و زودباوری نیز صادق است.

نظرات