مطالعه در رویکرد اکو کوچینگ – بخش هفتم کتاب تسلط بر چرخه بازار

این مطلب رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید

پروژه هایی که در اوضاع خوب شروع شده اند، معمولا در اوضاع بد افتتاح می شوند؛ یعنی به فضای خانه های خالی می افزایند و بر اجاره ها و قیمت های فروش فشار نزولی وارد می کنند.

 وقتی رونق برقرار است و ثروت و احساسات خوب فزاینده اند، به طور کلی افزایش تقاضا برای منزل مسکونی به افزایش قیمت خانه ها و افزایش دسترسی به تامین مالی از طریق وام مسکن برای خریداران می انجامد.

در حالی که تعداد پروژه های احداث مسکن در سال 2010 برابر با همان سال 1940 بود، نسبت احداث به جمعیت که مسلما رقم معنادار تری است، فقط نیمی از سطح بسیار پایین سال 1940 بود. توضیح آن در این نکته نهفته است که پس از بحران وام مسکن درجه دو، فروپاشی حباب مسکن و بحران مالی جهانی سال های 2008، عملا هیچ کس احداث مسکن را از سر نگرفته بود.

بیشتر فرایند های سرمایه گذاری در معرض خطر تعمیم پدیده ها و اظهارات کلی قرار دارند و انسان ها، به دلیل تمایل به طمع و خیال واهی، معمولا بر جوانب مثبت امور تاکید می کنند.

در سال های منتهی به بحران وام مسکن درجه دو در سال 2007 و بحران مالی جهانی، بسیاری از رفتارهای گاوی که بعد ها معلوم شد نسنجیده بوده اند، به واسطه یقین به رشد مستمر قیمت مسکن و عدول آن از الگوی چرخه ای بود.

چرخه املاک و مستغلات نمایانگر روشی است که عوامل چرخه ای به یکدیگر ختم شده و موجب ایجاد یکدیگر می شوند؛ همچنین گرایش چرخه ها به افراط و تفریط را نشان می دهد. بیهوده نیست که غالبا با حالتی بدبینانه در زمان های دشوارتر وقتی دیگر نمی توان تعمیم های خوشبینانه به کار برد فقط می گویند مالک سوم سود می کند. همان کسی که در میان پریشانی بازار ملک را از بانک خریده و بر موج صعودی چرخه سوار شده است.

جمع بندی – چرخه بازار

قیمت ها عمدتا از تحولات در دو زمینه تاثیر می پذیرند: عوامل بنیادین و روانشناسی

عوامل بنیادین یا رویداد ها عمدتا به درآمد، گردش وجوه نقد و چشم انداز هر دو محدود می شوند که تحت تاثیر عوامل زیادی به مانند روند های اقتصادی، سودآوری و دسترسی به سرمایه هستند.  

روانشناسی یعنی احساس سرمایه گذاران نسبت به عوامل بنیادین و شیوه ارزش گذاری آنها از عوامل زیادی، شامل میزان خوش بینی سرمایه گذاران و نگرش آنها به ریسک تاثیر می پذیرد.

اگر بازار مانند یک ماشین حساب دقیق عمل می کرد که ارزش را منحصرا مبتنی بر اصول بنیادین شرکت ها محاسبه می کرد، قیمت یک ورقه بهادار بیش از سود جاری ناشر و چشم انداز سودآوری در آینده نوسان نمی کرد.

به طور کلی قیمت باید کمتر از سود نوسان کند زیرا تغییرات فصلی سود معمولا در بلند مدت خنثی می شود و ضمن اینکه لزوما تغییرات بلند مدت در پتانسیل سودآوری شرکت را منعکس نمی کنند.

  • قیمت های اوراق بهادار معمولا بسیار بیشتر از میزان سود شرکت در نوسان است. چرا که:
    • رویداد های اقتصادی و سود های شرکتی پیوسته مثبت می شوند.رویداد های مثبت روانشناسی سرمایه گذار را تقویت می کنند. روانشناسی مثبت گرا باعث می شود که سرمایه گذاران در مورد ایمنی در برابر ریسک و بازده های مورد انتظار سخت گیری کمتری  داشته باشند.ترکیب رویداد های مثبت باعث افزایش قیمت های دارایی می شود. اما روند صعودی به تدریج معکوس می شود. رویداد ها در برآوردن انتظارات شکست می خورند؛ شاید به این دلیل که از مطلوبیت محیطی که آنها را ایجاد می کند، کاسته می شود.سرانجام سرمایه گذاران ثابت می کنند که روانشناسی نمی تواند تا ابد مثبت گرا بماند. افراد خونسرد تر نتیجه گیری می کنند. که قیمت ها به سطوح توجیه ناپذیری رسیده اند یا ممکن است تاثیر روانشناسی به هزار و یک دلیل یا بدون هیچ دلیل مشخص کمرنگ شوند. هنگامی که وقایع کمتر مثبت باشند یا کمتر مثبت به نظر برسند، قیمت ها افت می کنند
    • با نزول قیمت ها ، قیمت های دارایی روند کاهشی خود را ادامه دهند تا زمانی که انقدر ریزش کنند که زمینه برای بهبود آنها فراهم شود.

چرخه ها لزوما به آرامی پیش نمی روند، در عوض می توانند با افت، بهبود و رشد در طول مسیرشان همراه شوند.

به همین دلیل است که نمی توان سرمایه گذاری را پدیده ای علمی دانست و نمی توان توقع داشت که تمام سرمایه گذاریها عملکرد یکسانی داشته باشند.

تاریخ هرگز تکرار نمی شود، اما اهنگ مشابهی می نوازد

تئوری مالی سرمایه گذاران را به عنوان (انسان های اقتصادی) به تصویر می کشد: بهینه سازان منطقی و عینی

از طرف دیگر، حقیقت بازار برخلاف این است؛ وقایع و ارقام مالی فقط نقطه شروع رفتار بازار هستند؛ خردمندی سرمایه گذار استثناء است، نه قاعده؛

مبانی سرمایه گذاری تقریبا ساده و روشن هستند. حوادث گذشته پیش تر اتفاق افتاده و ثبت شده اند و بسیاری از مردم مهارت های کمی لازم برای تحلیل آنها را دارند.

گاو ها و خرس ها

مردم برچسب (بازار گاوی) را برای بازاری که در حال صعود است، صعود خواهد کرد، یا صعود کرده است و برچسب (بازار خرسی) را برای عکس آن به کار می برند.

سه مرحله بازار گاوی:

  • مرحله اول: زمانی که فقط تعداد کمی از افراد فوق العاده تیز هوش بر این باورند که اوضاع بهتر خواهد شد.
  • مرحله دوم: وقتی بیشتر سرمایه گذاران متوجه بهبود حقیقی اوضاع می شوند.
  • مرحله سوم: هنگامی که همه نتیجه میگیرند اوضاع تا ابد بهتر خواهد شد.

البته چرخه ها در هر دو جهت عمل می کنند و عمق بحران مالی جهانی به من فرصتی داد تا گفته قدیمی فوق را برای توصیف سه مرحله بازار خرسی وارونه کنم:

  • مرحله اول : زمانی که فقط چند سرمایه گذار اندیشمند تشخیص می دهند که علی رغم تفکر  گاوی غالب، اوضاع همواره گل و بلبل نخواهد ماند.
  • مرحله دوم: وقتی بیشتر سرمایه گذاران می فهمند که اوضاع رو به زوال است.
  • مرحله سوم : وقتی همه متقاعد شده اند که اوضاع فقط می تواند بدتر شود.

در اولین مرحله بازار گاوی یا خرسی، بیشتر سرمایه گذاران از اقدام به عملی که فقط یک اقلیت کوچک انجام می دهند، خودداری می کند. البته شاید به این دلیل باشد که آنها از بینش خاصی که زیر بنای ان عمل است، برخوردار نیستند؛ یا توانایی اقدام به عمل قبل از اثبات موضوع و هجوم سایرین به سمت آن را ندارند یا جرات ندارند مسیری متفاوت از گله برگزینند و مانند سرمایه گذار خلف اندیش سنت گریز عمل کنند.

حباب ها و سقوط ها

زمانی که این بازار ها به میزان قابل توجهی ادامه می یابند، بازارهای گاوی و بازار های خرسی نامیده می شوند و اگر بیشتر ادامه یابند، آنها را رونق،شیدایی و دیوانگی؛ رکود، بحران و وحشت می نامند.

تا آنجا که می دانم، نقطه مشترکی در تمام حباب ها وجود دارد؛ اعتقاد به اینکه وقتی موضوع دارایی در میان است،(مفهومی با عنوان قیمت بسیار بالا وجود ندارد) و مسلما، معنی این جمله این است که هر مدل قیمتی بپردازید، مطمئنا سود خواهید کرد.

فقط یک مدل سرمایه گذاری هوشمندانه وجود دارد و آن این است که دریابید یک دارایی چقدر می ارزد و آن را به همان قیمت یا کمتر بخرید. البته، در غیاب کمی سازی ارزش و با پافشاری بر جذابیت قیمت خرید نمی توانید سرمایه گذاری هوشمندانه داشته باشید.

نظرات